سالگرد ازدواج مامان و بابا
سلام آترین نفس چند روز پیش سالگرد ازدواج منو بابات بود. 4 سال پیش همین موقع ها بود که منو و بابات با هم ازدواج کردیم. اون موقع ها من تو یه حال و هوای دیگه ای بودم. نمی دونم روزی که نوشته های منو بخونی چه نظری خواهی اشت در مورد من و گذشته من، اما مهم اینکه من الان دیگه پشیمون نیستم از آرزوهایی که ازشون گذشتم، یا حداقل فکر می کنم که پشیمون نیستم. من از زندگی که با پدرت دارم راضیم. خدایی برای منو تو هر کاری می کنه و هیچ وقتم مانعی سر راه من نبوده و مانعی سر راهم نیاورده. نمی دونم زندگی در آینده چیا رو برای ما رقم خواهد زد، فقط یه چیزی رو می دونم اونم اینکه نمی ذارم تو فدای آرزوهات بشی، هر کاری می کنم تا به آرزو های زیبات ب...
نویسنده :
مامان سما
12:01